نگاهی به کنسرت شب ایرانی

رسیتال گیتار مهدی جلالی

نویسنده : محسن ثقفی

 


سالن سینمای اختصاصی کاخ نیاوران در واپسین شب بهار 1387 میزبان طیف های مختلفی از موسیقیدان ها و موسیقی دوستان پایتخت بود. در این شب "گروه موسیقی یار آوا" اقدام به برگزاری رسیتال گیتار با نوازندگی  نوازنده و آهنگساز جوان و خوش فکر ایرانی، مهدی جلالی نمود. کنسرتی با اجرای آثاری از آهنگ سازان معاصر و بعضا پیشروی نسل جدید ایرانی.

نوشتار حاضر گزارشی است از این کنسرت جذاب و حاشیه های جالب توجه آن.

رسیتال گیتار مهدی جلالی که قرار بود در ساعت 8 شب 31 خرداد  در سالن سینمای اختصاصی کاخ نیاوران برگزار شود، در سکوت خبری رسانه های عمومی و موسیقی و با حدود 30 دقیقه تاخیر آغاز گردید.

وجه جالب توجه این کنسرت، اجرای آثاری از 3 نسل از آهنگ سازان معاصر ایرانی بود. نوازنده ی این کنسرت که خود از آهنگ سازان نوجو و فعال در عرصه های مختلف موسیقی ایران است و بدون هیچ گونه مدعایی در ارائه ی فرهنگ و هنر نزد اهالی حرفه ای موسیقی شناخته شده است، متولد 1358 تهران می باشد و عرصه های مختلف نوازندگی، آهنگ سازی و رهبری ارکستر را تجربه کرده و پس از واکاوی های خود اقدام به تاسیس گروه موسیقی یارآوا نموده است. گروه موسیقی یارآوا در سال 1380 و با هدف معرفی گونه ای متفاوت از موسیقی سنتی و ترویج موسیقی بی کلام تاسیس شد و از سال 1382 با تشکیل ارکستر بزرگ یارآوا  با پیشنهاد علیرضا مشایخی در زمینه ی موسیقی مدرن فعالیت هنری خود را با هدف معرفی آهنگ سازان و نوازندگان معاصر در زمنیه ی موسیقی مدرن و اشاعه ی موسیقی جدی و علمی تا کنون ادامه داده است. این گروه به برگزاری تعدادی کنسرت در تالارهای حرکت، نظامی، فارابی، آوینی و کاخ نیاوران و همچنین کنسرت های پژوهشی تحت عنوان خلوت موسیقی که تاکنون به تعداد 25 رسیده است را در کارنامه ی خود دارد. اقدام اخیر این گروه در برپایی رسیتال گیتار با اجرای آثاری از آهنگ سازان جوان معاصر ایرانی، نقطه ی عطفی دیگر در فعالیت های این گروه است.

در قسمت اول کنسرت پنج قطعه از 4 آهنگ ساز به اجرا در آمد. "پارتیتا شماره ی 1 " اپوس 11، ساخته ی مهدی جلالی بود که در 4 موومان (1-پرلود، 2-آلماند، 3-ساراباند و 4-توکاتا) نوشته شده بود و آغازگر برنامه بود.

در توضیح این قطعه در بروشور کنسرت چنین آمده:

«این قطعه که جزو آثار کلاسیک مدرن به حساب می آید و بنابر این فضایی معتدل دارد، بر اساس فرمها و الگوهای دوران باروک نوشته شده که یک پارتیتا در 4 موومان می باشد که در تک تک موومان ها نیز سعی شده تا حد امکان به اصالت و ریشه ی اصلی آن فرم خدشه ای وارد نشود و بر اساس همان الگوها اما با زبانی امروزی کار را پیش میبرد...»

مهدی جلالی در این قطعه همان طور که گفته برخوردی امروزی با فرم های گذشته را تجربه کرده که در جای خود قابل تحسین است. اما نکته ی حائز اهمیت در برخورد با این قطعه انتخاب مصالح به کار رفته در ارتباط با فرم هایی است که از نظر تاریخی ارجاع دهنده به آن دوره ی خاص تاریخی هستند. تاثیرات جلالی از موسیقی فلامنکو در این قطعه بسیار بیشتر از موسیقی باروک حس می شد. استفاده از الگوهای تک نتی در بخش پرلود نیز یاد آور موسیقی های نیمه ی اول قرن بیستم بود تا موسیقی دوران باروک. شاید ذکر نکته ای مبنی بر این که جلالی این قطعه را به عنوان یک تمرین آهنگ سازی خلق کرده دور از فایده نبود. نکته ای که جلالی در مقام نوازنده و انتخاب کننده رپرتوار کنسرت فراموش کرده بود.

طولانی بودن قطعه نیز به عدم جلب مخاطب و شنونده می انجامد و منجر به خسته شدن شنونده می شود زیرا که رسیتال گیتار با توجه به ویژگی های صوتی ساز گیتار باید در راستای جلب هر چه بیشتر توجه مخاطب باشد. البته جلالی با زیرکی و هوش بسیار این مسئله را با انتخاب آثار متنوعی حل کرده و شنونده ی کنجکاو را تا انتهای کنسرت، مشتاق نگاه داشت. اما شاید بهتر بود برای آغاز برنامه از قطعه ی پویاتری استفاده  می کرد و پارتیتا را در میان برنامه ی کنسرت جای می داد.

دومین قطعه از ساخته های بابک آل حیدر به نام "پَرَن"، اپوس 221 بود. آل حیدر که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته ی آهنگ سازی از دانشگاه هنر است و نیز در کشور اتریش به کسب تجربیاتی پرداخته، هم اکنون مدرس دانشگاه سوره است و متعلق به نسل سوم آهنگ سازان معاصر ایرانی است. تلاشی که آل حیدر برای استفاده از موسیقی ایرانی (ردیف دستگاهی) در ساختار قطعه ی پرن انجام داده تجربه ای است نه چندان موفق. زیرا که به جز قسمتی از این قطعه ی کوتاه که از تتراکوردهای موسیقی سنتی استفاده کرده، بقیه ی قطعه تداعی کننده ی موسیقی فلامنکو و آمریکای لاتین است.

سومین قطعه ای که جلالی به اجرای آن پرداخت قطعه ای بود برای گیتار آماده شده به نام «آله آ پری پریشن»، ساخته ی ارسلان عابدیان.

عابدیان که فارغ التحصیل مقطع کارشناسی موسیقی از دانشگاه آزاد است، هم اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد آهنگ سازی در دانشگاه هنر است و آهنگ سازی را مدت زیادی نیست که آغاز نموده. وی که در نوازندگی سنتور متبحر است از آهنگ سازانی است که با درک روح زمان خویش آینده ای روشن و درخشان را در پیش رو دارد و به کسب و انجام تجربیات جدیدی در حیطه ی موسیقی معاصر ایرانی دست یازیده است. عابدیان در کنار آهنگ سازی از مترجمان فعال عرصه ی موسیقی نیز به شمار می رود و دریافت لوح تقدیر بخش پژوهشی پنجمین جشنواره ی موسیقی دانشجویی و چاپ ترجمه های او در مجلات مختلف موسیقی کشور گواهی بر این مدعاست. به طور کلی روحیه ی تجربه و پژوهش و نیز پشتوانه ی آشنایی با موسیقی ایرانی، گنجینه ای غنی را برای ادامه ی راه آهنگ سازی عابدیان تشکیل می دهد. قطعه ی «آله آ پری پریشن» همان طور که از نامش پیداست (آله آ به معنی تاس در زبان لاتین و پری پریشن  به معنای آماده سازی) در راستای موسیقی تصادفی بر اساس امکانات در نظر گرفته شده توسط آهنگ ساز پیش می رود. این قطعه ترکیبی از موسیقی، اجرا

و صوت بود که به زیبایی توسط جلالی اجرا شد. استفاده از تمهیدات صوتی و ابزار مختلف برای اجرا (تاس برای انجام گلیساندوها، پیک برای اجرای آکوردها، کاغذ برای ایجاد نوفه     و بستن کاپو)، استفاده از چکش و ارّه برای نزدیک شدن به خصلت های نمایشی و گذاشتن تاثیر روانی بر مخاطب و نیز تکرار یک موتیف موسیقیایی که همراه با اجرای نمایش توسط جلالی در ابتدا و انتهای قطعه نوعی فرم انتزاعی را به ذهن متبادر می کرد، از خصوصیات بارز این قطعه محسوب میشود.

قطعه ی عابدیان به واقع انتزاعی ترین و جذابترین بخش این کنسرت بود که با تشویق پرشور شنوندگان پایان یافت. البته بودند شنوندگانی که این پیشروی و آوانگاردیسم را تاب نیاورده و در بین قطعه سالن را ترک کردند که نشان از واقعیتی تکراری دارد و آن هم مقابله و تضاد با هرگونه تغییر در استانداردهای پذیرفته شده ی گذشته است. پایان بخش قسمت اول کنسرت اجرای دو قطعه ی پرلود یک و دو از شاهرخ خواجه نوری بود.

شاهرخ خواجه نوری برای اکثر موسیقیدان های معاصر نامی آشناست. وی که از متفکرترین و پرکارترین آهنگ سازان معاصر ایرانی است آثار متعددی را برای سازهای مختلف آکوستیک (ایرانی و کلاسیک) خلق کرده.

خواجه نوری که آثار بسیاری نیز برای موسیقی الکترونیک نوشته، در خارج از ایران نیز بسیار شناخته شده است و از نمایندگان موسیقی معاصر ایرانی در مجامع بین المللی و در کنار آهنگ سازانی چون علیرضا مشایخی، علیرضا فرهنگ و کیاوش صاحب نسق محسوب می شود.

"پرلودهای شماره ی یک و دو" اپوس 30 از آثار نسبتا قدیمی خواجه نوری محسوب می شوند که برای چندمین بار در این کنسرت اجرا شدند. عناصر و مصالح این دو پرلود کاملا آتونال بوده و روابط ملودیک بر آن ها حاکم نیستند. در شرح این دو قطعه در بروشور کنسرت این چنین آمده است:

«پرلود اول ظاهرا ساده و پرلود دوم پیچیده تر هستند و در مجموع مکمل یکدیگر هستند در این قطعات بیشتر از روش متعارف نوازندگی گیتار استفاده شده است.»

بخش دوم کنسرت با اجرای قطعه ی "نه برای بم، برای خودم" اپوس 1، ساخته ی بهروز رحمانی آغاز شد. تک نتهای باس که به طور مداوم تکرار می شوند و ساختار قطعه، نشان از تصویری بودن این اثر می داد. فرم قطعه که کاملا آزاد بود. نوعی تنش را که مختص قطعاتی از این دست هستند را تداعی می کرد. الهام گرفتن آهنگ ساز از آثاری از این دست کاملا مشهود بود و قطعه ی «عمق فاجعه» اثر حسین علیزاده را به ذهن متبادر می کرد. «نه برای بم، برای خودم» تجربه ای موفق و جذاب به شمار می آید که آهنگ ساز را در بیان احساسات خود ناشی از زلزله ی بم یاری رسانده است. رحمانی که هم اکنون در کشور سوئد به تحصیل آزاد نوازندگی پیانو مشغول است، آهنگ سازی با استعداد و شناخته نشده است که امیدواریم آثار بیشتر ی از این آهنگ ساز را در آینده ی نزدیک بشنویم.

دومین قطعه ی بخش دوم اثری بود با نام" اینترلود" از ابوالفضل رهبریان.

رهبریان هنرمندی است که موسیقی را خارج از مجاری آکادمیک آموخته است و به طراحی و ساخت زیورآلات مشغول است.

قطعه ی اینترلود که متاثر از موسیقی جز است قطعه ای است بسیار کوتاه که تجربه ی جالبی برای یک موسیقیدان محسوب می شود. استفاده از عناصر و گام های موسیقی جز در این اثر جلب توجه  می کند و آهنگ ساز را به سوی فضایی غیر ایرانی رهنمون می سازد.

"زمستان 86" اپوس 59 ساخته ی دیگر مهدی جلالی سومین قطعه از قسمت دوم کنسرت بود. تنش های اساسی، آکوردهای کاسته با دینامیک قوی در پایان جمله ها و استفاده از همزن برقی در پایان قطعه که جملات ملودیک را تشکیل می داد از وجود بارز این اثر محسوب می شدند. جلالی برای بیان احساسات خود شیوه ای بسیار منطقی را در ایجاد این قطعه در پیش گرفته بود که نتیجه ی آن اثری با اسکلت بندی قوی و توجیه پذیر بود.

واپسین قطعه ی کنسرت اثر چالش برانگیز دیگری بود با عنوان" 6+6 " از ساخته های شاهرخ خواجه نوری. این قطعه که برای گیتار دو دسته ی کلاسیک- آکوستیک ساخته شده بود، به سفارش مهدی جلالی برای ساز ابداعی ساخته شده توسط حسین سلطانزاده که یک گیتار دو دسته ی کلاسیک – آکوستیک می باشد نوشته شده. قسمت دسته ی کلاسیک با کوک متعارف در پایین و دسته ی آکوستیک در بالا و با کوک کاملا غیر متعارف در این قطعه طراحی شده است. قطعه با حالتی نسبتا متعارف شروع می شود و سپس دیالوگ و یا حتی تضادی بین دو دسته یا دو نوع گیتار به وجود می آید. قطعه به طور تدریجی و به صورت اجرای کاملا نا متداول و با وسایل جانبی به طرف موسیقی صدا و یا حتی نوعی موسیقی الکترونیک می رود. اثر 6+6 از آثار متاخر خواجه نوری محسوب می شوند که پختگی آهنگ ساز در آن کاملا مشهود است.

کنسرت رسیتال گیتار مهدی جلالی از جهات مختلفی حائز اهمیت است.

1- کنسرتی با اجرای آثار متعدد آهنگ سازان جوان امری است که تا کنون کم سابقه بوده و صرفا در محیط های دانشگاهی و با حمایت مسئولین دانشگاهی صورت پذیرفته. البته تلاش هایی نظیر برنامه های گروه موسیقی تهران به رهبری علیرضا مشایخی در این موارد یک استثنا است زیرا بدون هرگونه حمایت های دولتی و صرفا با توجهات این آهنگ ساز و مدرس بزرگ صورت گرفته که شایان تحسین و تشویق است. برگزاری چنین کنسرتی توسط یک گروه جوان امری بسیار سخت و در خور تحسین است.

2- تحمل گوشه کنایه ها و اتهامات متعدد از سوی مرتجعین موسیقی در ایران توانایی بسیاری می طلبد که باز هم بزرگانی چون علیرضا مشایخی رنج آن را طی سالیان دراز تحمل کرده اند. گروه موسیقی یارآوا و مهدی جلالی نیز با برگزاری این چنین کنسرت هایی این سختی ها را نیز به جان خریده و به انجام این امور  مشغول شده اند. در واقع باید گفت خود را در وسط آتش پرتاب کرده اند و مطمئنا سیاوش وار از آن به سلامت خواهند گذشت.

3- در زمانه ای که برگزاری کنسرت حتی با استانداردترین وجهی متضمن سختی های فراوان است، اقدام به برگزاری چنین کنسرتی و در معرض قضاوت گذاردن خود امری قابل ستایش است. باشد که با پیگیری این دوستان و دیگر علاقمندان به موسیقی پیشرو و علمی، شاهد کنسرت های بیشتری از این دست باشیم.

 

حواشی؛

ترک سالن توسط عده ای و نیز اعتراض به برگزار کنندگان به دلیل محتوای کنسرت از مسائلی است که نشان دهنده ی عدم شناخت موسیقی پیشرو و نو توسط قشر کنسرت رو است. اعتراضاتی با این مضمون که «اگر می دانستیم قطعات این طوری است نمی آمدیم» یا «این هم شد موسیقی؟» از سوی کسانی که به دیدن چهره هایشان در سالن های کنسرت عادت کرده ایم واقعا جالب بود. شناخت این افراد از موسیقی محدود می شود به کنسرت های روتین و البته مخاطب پسندی که توسط نهادهای دولتی و نیمه دولتی برگزار می شود. البته از کسانی که انتظارشان از کنسرت های گیتار، شنیدن آثار پاپ دهه ی 40  و 50 در ایران و در نهایت اجرای آثار فلامنکو و آمریکای لاتین است یا صرفا برای دست زدن همراه آثار یوهان اشتراوس به تالار وحدت می روند، انتظار بیشتری نمی توان داشت. شاید هم این شنوندگان واقعا مقصر نباشند. عدم آشنایی مخاطبان که از رادیو و تلویزیون چیزی جز ترانه های پاپ و سنتی نمی شنوند و تنها موسیقی غیر رسانه ای و روشنفکری که می شناسند، آثار اجرا شده توسط ارکستر سنفونیک تهران است، دلیلی بر این مدعاست.

امید که کنسرت هایی از این دست به ارتقای سطح آگاهی جامعه اندکی یاری برساند.

عضویت در خبرنامه یارآوا

برای عضویت در خبرنامه‌ی یارآوا، لطفا فرم زیر را کامل کنید

ما 5 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم