نمایشگاه سازی که مراسم افتتاحیه ی آن به اختتامیه انجامید!

مطلب زیر توسط بخش پژوهش گروه موسیقی یارآوا تهیه وتنظیم  شده است. بخش هایی از این مطلب در شماره ی 66 مجله ی هنر موسیقی (آذر 1384) به چاپ رسیده است.

سه شنبه 10 آبان ماه 1384 مصادف بود با مراسم افتتاحیه ی نمایشگاه گروهی ساز به همت گروه موسیقی یارآوا. نمایشگاهی كه مسئولان گروه (منیژه حنانی، مهدی جلالی و حامد زند کریم خانی) به اتفاق 23 نفر از اعضای گروه و یارانشان بیش از چهار ماه برای برگزاری آن زحمت کشیده بودند. ایده ی اولیه ی این نمایشگاه از حدود دو سال قبل توسط مهدی جلالی مطرح گردید تا بالاخره این طرح، در این تاریخ عملی شد.

در این نمایشگاه كه در موزه تماشاگه پول برگزار شده بود، سازهای  سه تار، تار، گیتار، تنبور، دف و چنگ ساخته ی دست رحیم غلامی (با مهر پاسارگاد)، حسین سلطانزاده (با مهر سلطانزاده)، مجید تقرچیان (با مهر مهربان)، صمد زارع (با مهر مهرآئین) و علی تك زارع (با مهر واله) به نمایش درآمده بودند.

 


 

گالری به 5 قسمت تقسیم شده بود و هر قسمت مخصوص سازهای یك ساز ساز و در كنار هر قسمت یك قاب كه در آن بیوگرافی و عكس هائی در حال كار از سازساز مربوطه دیده می شد، قرار داشت. رحیم غلامی با 3 ساز گیتار (دو عدد فلامنكو و یك عدد كلاسیك) و مجید تقرچیان با 2 ساز سه تار (که صفحه ی آنها هنوز رنگ نشده بود!) با كمترین تعداد ساز در نمایشگاه شركت كرده بودند. حسین سلطانزاده بسیار متنوع كار كرده بود و سازهای مختلف و متفاوتی را به نمایش گذاشته بود. وی با 5 تنبور (در 3 الگو)، 3 سه تار  (3 الگو)، 2 عدد تار، 3 عدد دف (2 عدد طلقی و 1 عدد پوستی)، یك چنگ ایرانی و یك گیتار دودسته (كلاسیك – آگوستیك) در نمایشگاه شركت كرده بود. قسمت سازهای صمد زارع نیز با  9 سه تار (در 9 الگوی متفاوت) و 3 تنبور چشم را نوازش می داد. اما از خود سازساز (صمد زارع) هیچ خبری نبود ! قسمتی هم به سازهای علی تك زارع شامل 5 سه تار و 5 تنبور اختصاص داشت كه بسیار با سلیقه چیدمان شده بودند. در بین حضار چهره های آشنائی چون رضا ژاله، فریدون حلمی، كیوان فرزین، فرهود امیرانی و... به چشم می خوردند.

 

 

سربازی كه نگهبان موزه بود و اسلحه ای در دست داشت با برپاكنندگان نمایشگاه صحبت می كرد و می گفت كه 10 سال است گیتار می زند و فردا دوران خدمتش به پایان می رسد  و ابراز امیدواری می كرد كه از فردا با لباس شخصی برای دیدن سازها (به خصوص گیتارها) به نمایشگاه بیاید. برنامه ی تمامی روزهای نمایشگاه در بروشوری تهیه شده و در دسترس علاقمندان بود. مسئولین گروه یارآوا برنامه ای ترتیب داده بودند كه در 5 روز، به صورت جداگانه (هر روز مختص به یك سازنده) سازسازها معرفی بشوند و هر روز هم یك نوازنده مهمان حضور داشته باشد كه زخمه ای بر ساز آن سازنده بزند و قابلیت های ساز را نشان بدهد. خود سازنده نیز به سئوالات احتمالی مردم پاسخ بدهد. همچنین قرار بود که خلوت موسیقی 12 و 13 هم در حاشیه ی این نمایشگاه برگزار شود. برنامه بدین شرح بود :

سه شنبه 10 / 8 / 1384. ساعت 10

افتتاحیه ی نمایشگاه -  خلوت موسیقی 12 -  اجرای آثاری از فرانسیسكو تاره گا و آنونیموس (آهنگساز ناشناس). نوازنده ی گیتار : فرشاد شعبانی -  تكنوازی تار : علی قمصری - سخنرانان : جمشید مرادیان -  عبدالله ملك محمدی -

چهارشنبه 11 / 8 / 1384 . ساعت 30 / 14

معرفی سازهای حسین سلطانزاده (سلطانزاده) - نوازنده ی میهمان: مهدی جلالی -

شنبه 14 / 8 / 1384 . ساعت 30 / 14

معرفی سازهای صمد زارع (مهرآئین) - نوازنده ی میهمان : حامد زند كریم خانی -

یكشنبه 15 / 8 / 1384 . ساعت 30 / 14

معرفی سازهای رحیم غلامی (پاسارگاد) - نوازنده ی میهمان : فرشاد شعبانی -

 

 


دوشنبه 16 / 8 / 1384 . ساعت 30 / 14

معرفی سازهای مجید تقرچیان (مهربان) - نوازنده ی میهمان : مریم تراب پرور-

سه شنبه 17 / 8 / 1384 . ساعت 30 / 14

معرفی سازهای علی تك زارع (واله) - نوازنده ی میهمان : محمد زند كریم خانی -


پنجشنبه 19 / 8 / 1384 . ساعت 14

اختتامیه ی نمایشگاه -  خلوت موسیقی 13 - تكنوازی تنبور : سید محمد ذوالنوری -   سخنرانان : آروین صداقت كیش-  سید محمد ذوالنوری -

 



بازدید از این نمایشگاه ساز، هر روز (غیر از جمعه) از تاریخ 10  تا 19 آبان برای عموم آزاد بود. ساعات بازدید: 30 : 9تا 30: 12 و 30 : 13 تا 16

 

غیر از سازها مجسمه ای در میان نمایشگاه خودنمایی می كرد كه آن نیز نوعی ساز بود یا به تعبیر سازنده اش موسیقی بود. نام جمشید مرادیان (مجسمه ساز مطرح ایرانی كه آثارش در چندین كشور جهان از جمله ژاپن، چین، ایتالیا و ... افتخار آفریده و در كشور خودش و به قول خودش چون وزنه ای بالای سر نبرده، زیر یك خمی نگرفته و توپی وارد دروازه نكرده کمتر نام و نشانی از او شنیده ایم)، در زیر مجسمه خودنمائی می كرد. مجسمه ای  از تنه ی درخت گردو كه به شكل سازی می نمود. با كاسه ای بزرگ و دسته ای كه در وسط آن گره ی كوری خورده بود.

بر روی یكی از دیوارهای گالری نیز با طرحی جالب تعدادی ساز نیمه ساخته (كاسه، تركه سه تار و تنبور، دسته ساز و... ) دیده می شد.

در آغاز مراسم، مهدی جلالی با خیر مقدم گفتن و تشکر و عذر خواهی برای تاخیر در اجرای برنامه و تشکر از سازسازهای شرکت کننده در نمایشگاه، برنامه را آغاز کرد و در ادامه منیژه حنانی از فعالیت های گروه و اهداف برپائی این نمایشگاه سخن گفت. حنانی اینگونه شروع كرد :

(( مژدگانی بده ای دل كه دگر مطرب عشق

راه مستانه زد و چاره ی مخموری كرد

علما می گویند كه هنر نتیجه ی فعالیت قوای عاطفی انسان است و آثار هنری شرایطی را فراهم می آورند كه آدمی بدون تن داددن به مخاطراتی كه می تواند در تجربه ی عملی با آنها روبرو گردد و با برخورداری از آثار هنری و ورود به دنیای این آثار به سطحی از تجربه دست یابد كه تنها و تنها با تجربه ی شخصی و گذر از رنجها و خطرات می توانست به آن برسد، فعالیتی خود انگیخته و ضمنا مهار شده كه تنها از عهده ی آدمی بر می آید، انسانی كه اشرف مخلوقات است، تنها مخلوقی كه بار امانت الهی را پذیرفت، امانتی كه عرفا آن را عشق تعبیر نموده اند، عشقی كه منشا هنر است.

آسمان بار امانت نتوانست كشید

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند

یعنی هنر شرایطی را فراهم می آورد كه با تحریك احساسات و قوای عقلانی مان و بدون اینكه خطری ما را تهدید نماید، به تعالی دست یابیم و به تزكیه ی نفس رسیم. و اما در بین هنرها، موسیقی هنری ناب به شمار می آید. هنری كه بدون هیچ واسطه ای با احساسات و عواطف بشری در تماس می باشد و با تلطیف این عواطف، انسانی را به معرض تماشا می گذارد كه وجودی روحانی است. آنچه در موسیقی اندیشمند سرزمین مان شاهد آن هستیم، هنری است  زلال و شفاف كه هنرمندانی پاك و صادق را به جامعه ی هنری ما ارائه نموده است. در عرصه موسیقی ایرانی زحمت كشانی هستند كه متاسفانه كمتر با آنها آشنائیم و یا بهتر بگویم به ایشان كمتر توجه شده است. كسانی كه نوای ما را ساز ایشان به گوش طالبان می رساند. صنعت گرانی هنرمند كه بی وجود ایشان سازی نبود تا صدائی باشد و بی تردید این نواهای آسمانی كه از ساخته های دست ایشان مترنم است، ذراتی از وجود پاك آنان را در خود دارد، روان های پاك و زلالی كه به سازهای ما جان می بخشند، سازندگان سازها سنتی.... ))

حنانی در ادامه با معرفی گروه و اشاره به كنسرت ها و فعالیت های آن و با اشاره به برخی از مصائب و مشکلاتی که برای اجراهای مختلف گروه پیش آمده بود، افزود: ((به خاطر دارم كه بهمن ماه سال گذشته (یكشنبه 18 بهمن 83 و  26 ذیحجه 1425 ) در حالیكه فقط دو روز تا اولین اجرای اركستر مدرن یارآوا كه قرار بود 20 و 21 بهمن اجرا شود مانده بود خبر دادند كه چون احتمالا محرم یك روز جلو می افتد (كه نیفتاد) كنسرت شب دوم باید لغو شود و این در حالی بود كه گروه بعد از بیش از 3 ماه دوندگی بالاخره مجوز گرفته بود و تبلیغات انجام شده بود و بلیط ها هم فروخته شده بود. در ضمن خالی از لطف نیست كه مسئولین بدانند، مدت هاست اعضای اركستر مدرن یارآوا با حدود 30 نوازنده در منزل شخصی یکی از اعضای گروه  تمرین می كنند)). حنانی ادامه دا: ((از دیگر فعالیتهای گروه برگزاری كنسرت های آموزشی – پژوهشی تحت عنوان خلوت موسیقی می باشد ... در این كنسرت های رایگان كه ابتدا در دفتر گروه یارآوا و بعد هم در آموزشگاههای مختلف برگزار شده و می شود قطعاتی از ژانرهای مختلف موسیقی (سنتی، كلاسیك، مقامی، فلامنكو و ... ) با هدف آشنا كردن توده ی مردم با انواع مختلف موسیقی اجرا  می شود و گاهی اوقات جلسات به صورت پژوهشی است و اصلا سازی نواخته نمی شود. باز به خاطر دارم، بعد از خلوتی كه به مناسبت تولد باخ انجام شد و در آن از باخ گفته شد و قطعات او اجرا شد، گزارشی همرا با عكسی از مهدی جلالی در حال نواختن گیتار كه عكس ساز كاملا سانسور شده بود  (نقل از عكاس و خبرنگار) در روزنامه ی همشهری (سه شنبه 13 اردیبهشت 1384) با عنوان «یوهان سباستیان باخ در شهرك لاله»  چاپ شد. سپس از كلانتری محل با دفتر روزنامه تماس گرفتند و به دنبال باخ می گشتند كه چرا این آقای باخ بدون اجازه آنها به شهرك آمده و 60 ، 70 نفر را دور هم جمع كرده و برای آنها ساز زده است))!! وی در ادامه به استقبال فراوان دیگر سازسازها برای شركت در این نمایشگاه  اشاره كرد و گفت :  ((چون ما مراحل كاری و اداری را انجام داده بودیم و با محدودیت جا نیز مواجه بودیم نتوانستیم در خدمت این عزیزان باشیم و این انگیزه ای شد برای یارآوا كه درآینده با دادن فراخوان از تمامی سازسازها در رشته های مختلف برای یك نمایشگاه بزرگ دعوت كنیم ... ))

 


 

پس از آن فرشاد شعبانی (سرپرست گروه موسیقی آلگرو) به اجرای برنامه پرداخت. یك قطعه از فرانسیسكو تاره گا و یك قطعه هم از آهنگسازی ناشناس (آنونیموس). در پایان قطعه ی دوم حضار هنوز مشغول تشویق شعبانی بودند كه جمشید مرادیان به پشت تریبون رفته و بدون هیچ مقدمه ای اینگونه شروع   كرد :

 

 

 

((از من خواستند به اصرار

برایمان چیزی بخوان

گفتم چه ؟

از انسان و واقعیت بخوان

من كه همیشه از حفظ می خوانم

به سرانگشتان فراخوان، خاطراتم را ورقی زدم

اینجاست انسان

با گناه شروع شد

با قتل برادر بلوغ یافت

حمله كرد، آتش زد

چشم درست نمی بیند، تاریخ را می گویم

چشم درست نمی بیند

غبار از سم اسبان

گوش درست نمی شنود

صدا از چكاچك شمشیر

فریاد از فرود تازیانه

احرام كه بنا شدند

دیوار چین كه ساخته شد

وقت آن رسید تا غذایش را بر آتش هیروشیما گرم كند

دیگر نخوان

همه فریاد زدند

من اطاعت كردم

لختی گذشت

بدانان چنین گفتم

از حلقه ی حقیر واقعیت درگزرید

من باغ بزرگی در تاریخ می شناسم به نام رویا

با من به آن درآئید

اندكی از ایشان چنین كردند

ما رستگار شدیم

 

سلام من جمشید مرادیان هستم . همیشه موقع معرفی با این طنز می گویم، دور از جونتون مجسمه ساز هستم ... یك نكته ای كه گرفتاری موسیقی به عنوان انتزاعی ترین هنر و یك پله پائین تر از آن هنرهای تجسمی در سرزمین ما دارند این است كه درك انتزاع (آبستركت، آبستره) برای مخاطب سخت است. شما وقتی كنار دست یك آهنگساز بایستی و از او بپرسی كه چه می خواستی با این قطعه بگوئی؟ یا كنار یك مجسمه بایستی و به مجسمه سازش بگوئی، منظورت از ساختن این چه بود؟ دقیقا در این نقطه او را کشته ای. تمرین اینكه یاد بگیریم انتزاع را انتزاع بفهمیم، حجم را حجم دریافت كنیم، لذتش را در آن محدوده ببریم، نوا و صدای موسیقی را بشنویم، موسیقائی بشنویم، موسیقائی فكر كنیم، موسیقائی بگیریم و این فصل را ببندیم یك مقداری تمرینات عملی و تئوریك می خواهد تا مخاطب را به این توانائی برساند تا هنرمند هنرهای انتزاعی را آزاد بگذارد برای كار بیشتر. گفتند در مورد سازی كه ساخته ای صحبت كن. باز همین می شود كه بخواهیم مجسمه را به حرف بگوییم .... به گمان من ظرفیت موسیقی ما یعنی شكم ساز و توان تئوریكش (سوادش) دسته ی ساز است كه من روی سازی كه باچوب گردو جسارتا در حوزه ی سازسازی استادان اجرا كرده ام به دسته ی ساز كه تناسبی با ظرفیت ساز ندارد گره ای زده ام. به نظر خود من اگر آن گره باز شود، موسیقی ما جواب آن چیزی را كه جامعه می خواهد را خواهد داد. این ظرفیت در موسیقی ما وجود دارد كه بچه های ما سرك به این طرف و آن طرف نكشند و ما مصرف كننده ی موسیقی دیگری نباشیم. طرد نكنیم نوعی از موسیقی را در انتخاب موسیقی دیگری. بین هنرمندان و بین دسته جات مختلف دست اندر كار موسیقی داریم فراوان كسانی كه وقتی موسیقی سنتی را قبول می كنند از موسیقی كلاسیك روی گردان می شوند و عكس این قضیه هم وجود دارد. ژانرهای مختلف موسیقی مورد توجه و مصرف مخاطبین است ... موسیقی چیزی است كه اشلینگ، فیلسوف رمانتیسیسم اروپائی آن را صدای ملتها خطاب می كند. بگذاریم این صدای ملتها با آن ظرفیت خاص خودش رشد كند و به گوش همه برسد. یك كمی روحیه ی آن چیزی كه این روزها مد شده است و می گویند، تعامل لازم است تا این كه بتوانیم این معضل را در كنار هم حل كنیم.

ما هنرمندها یاد نگرفتیم بتوانیم همدیگر را تحمل كنیم، حرف همدیگر را گوش كنیم و گره از كار هم باز كنیم .... من وقت شما را نمی گیرم، همینطور سر زده آمدم و همانطور هم می روم...))

 

قبل از تمام شدن سخنان مرادیان، و در حین سخنرانی وی، مسئولین موزه جلالی و حنانی را صدا كرده و از آنها پرسیدند كه باز هم برنامه ی موسیقی دارید؟ پاسخ مثبت بود و آنها خواستند تا دیگر موسیقی اجرا نشود (البته بسیار محترمانه) كه با مخالفت شدید مدیران گروه مواجه شدند. طبق گفته ی مدیران گروه، در هنگام عقد قرارداد، بارها و بارها به این موضوع اشاره كرده بودند كه در نمایشگاه ساز، دیدن ساز كافی نیست و حتما بازدیدكنندگان دستی هم به ساز ها خواهند زد و یكی دو هفته آخر هم پیشنهاد برنامه ی موسیقی را به مسئولین می دهند و آنها هم به شرط تكنوازی قبول می كنند. حتی مدیران گروه تاكید می كنند كه روز افتتاحیه هنوز ماه رمضان تمام نشده، اگر مشكلی هست روز افتتاحیه برنامه ای نداشته باشیم. اما به جهت نزدیك بودن به عید سعید فطر، (27 رمضان) مسئولین موزه از این قضیه استقبال هم می كنند.

مهدی جلالی به سالن برگشت و با علی قمصری (نوازنده، آهنگساز و سرپرست گروه سرمد) صحبت كرد و با ناراحتی فراوان از او خواست تا كوتاه ساز بزند. (خودش خودش را سانسور بكند). قمصری برای این كه از هر گونه مشكلی جلوگیری كند، خواست كه اصلا ساز نزند كه با مخالفت مدیران گروه مواجه شد و بالاخره جلالی، علی قمصری را معرفی كرد و قمصری نیز به تكنوازی تار در فضای دشتی با تكنیك و شیوه ی نوازندگی خودش پرداخت و برای دقایقی همه ی حضار را غرق در نوای ساز خود كرد.

 

 

 

قمصری در حین اجرا بود كه خبر آوردند كه باید جمع بكنیم! از بالا دستور دادند كه این نمایشگاه نباید برگزار بشود! تلاش بچه های گروه بی فایده بود و جالب تر آن كه حتی از دست مدیر این مجموعه هم هیچ كاری بر نمی آمد و به قول یكی از سازسازها بهتر بود تا نیامدند سازها را بشكنند جمع كنیم و برویم. هیچ كس مستقیما مسئولیت این برخورد را به عهده نمی گرفت و مسئولین موزه فقط  می توانستند عذر خواهی كنند! درست در لحظاتی كه مردم قمصری را تشویق می كردند و منتظر بودند تا ملك محمدی به عنوان یك سازنده ساز، به سخنرانی بپردازد و از مشكلات ساز سازها بگوید، جلالی به پشت تریبون آمد و گفت :

از آنجایی كه ما در مملكتی زندگی می كنیم كه هیچ چیز قابل پیش بینی نیست، الان به من خبر دادند كه باید نمایشگاه را جمع كنیم...

مردم تا آخرین لحظات باورشان نمی شد. اما شد آنچه كه نباید می شد. مدیر گالری كه خود بسیار افسرده و ناراحت بود سعی داشت تا نمایشگاه را به محلی دیگر انتقال دهد. با سرعتی باور نكردنی و معلوم نیست چگونه باشگاه خبرنگاران جوان از موضوع مطلع شدند و با موزه تماس گرفتند اما هیچ مسئولی حاضر نشد باآنها صحبت كند. موقع جمع كردن سازها سرباز دیگری كه دم در پست می داد و روز قبل، آوردن سازها را شاهد بود به اعضای گروه یارآوا می گفت كجا می روید؟ مگر می توانند به این راحتی نمایشگاه را جمع كنند؟ قبول نكنید و جلوی ایشان بایستید. یكی از بچه ها با طنزی به جا جواب داد كه تفنگ در دست توست، ما كه نمی توانیم حرف بزنیم!

 

 

 

تاثیرات منفی این اتفاق غم انگیز بر روی سازسازها آنقدر زیاد بود  كه حسین سلطانزاده كه هم اكنون مدتی است مقیم شهر تبریز  می باشد، ساعتی بعد راهی شهر خود شد و دست یكی دو ساز ساز هم هنوز  به ساخت ساز نرفته است. به قول مدیران گروه كه می گفتند: ما به كنسل شدن كنسرت، به هم زدن نمایشگاه، تعطیل كردن كلاس و به هم زدن تمرین و ... عادت داریم. اما سازنده ای كه در كارگاه خود با عشق ساز می سازد و همدم چوب است، توان تحمل این برخوردها را ندارد. از ساعت 3 بعدازظهر تماس های فراوانی با مدیران گروه گرفتند كه موزه به سعدآباد یا هر جای دیگر به مدت 10 روز و به صورت رایگان انتقال یابد. ولی دیگر انگیزه ای برای این کار وجود نداشت. حال این سئوال مطرح است كه اگر كار غیر اخلاقی یا غیر قانونی است، پس چرا در جای دیگر قانونی و اخلاقی است و اگر نه پس چرا جلوی آن را گرفتند؟ از گوشه و كنار به گوشمان رسید كه به دستور بنیاد مستضعفان نمایشگاه تعطیل شده، از جلالی پرسیدم كه مسائل موسیقایی چه ربطی به بنیاد مستضعفان دارد؟ گفت : ((اتفاقا از آنجا كه تمام ما موزیسین ها آدمهای مستضعفی هستیم، تمامی مسائل مربوط به ما به بنیاد مستضعفان نیز مربوط می شود))! روزهای بعد از آن هم به علت تبلیغات گسترده ی قبلی و عدم انتشار خبر كنسل شدن نمایشگاه مردم به آنجا می رفتند و عده ای را به كاخ سعدآباد (دنبال نخود سیاه) فرستادند و به عده ای گفتند كه نمایشگاه تمام شد، به برخی هم گفتند كه جلوی كارشان را گرفتند و به الباقی گفتند كه خودشان جمع كردند و رفتند! هیچ نهاد یا ارگانی هم جوابگوی ادعای خسارت گروه نبود. روز افتتاحیه كه همزمان شد با اختتامیه و بدین ترتیب باید به عنوان كوتاه ترین نمایشگاه در كتاب ركوردها ثبت شود، وقتی مردم گالری را ترك می كردند، به مرادیان پیشتهاد می دادند كه چند گره، به گره های سازش اضافه كند.

 

گروه موسیقی یارآوا:

مدیران گروه: منیژه حنانی، مهدی جلالی، حامد زند کریم خانی

با همکاری:

جمشید مرادیان، پیمان نوحی، گلناز گل صباحی، سید محمد ذوالنوری، محمد زند کریم خانی، علی قمصری، آروین صداقت کیش، پریناز حنانی، مریم تراب پرور، فرشاد شعبانی، بیتا جلالی، عبدالله ملک محمدی، مسعود جنگ زرگری، مهرداد خلج، سید ضیاالدین خالصی نژاد